کاوه کاظمی از عکاسانی بود که خاطرات زیادی از روزهایی دارد که هم قدم با مردم لحظات شکل گیری انقلاب را بر قاب تصویر حک کردند:«زمان انقلاب همه مردم کمک میکردند. حتی در خیلی جاها روی دوش مردم میرفتیم تا بهتر عکس بگیریم. »
خیابان انقلاب چهارراه ابوریحان، وصال شیرازی مقابل بانک ملی شعبه دانشگاه، در وسط خیابان آتشی میسوزد. کف خیابان پر از تکههای کاغذ است، مردم به اعتراض به خیابانها ریختهاند، در آن هنگامه، یک دوربین و یک عکاس جوان تاریخ را ثبت میکند.
از آن روزهای آتش و دود و خون 27 سال گذشته و امروز چهارراه پرترافیک وصال آرام است و آن عکاس جوان کولهباری از تجربههای عکاسی روزهای انقلاب و جنگ را در دانشگاه تدریس میکند. کاوه کاظمی عکاس خبری و مستند نگار و استاد دانشگاه یکی از عکاسانی بود که در سال 57 همراه با مردم لحظات انقلاب را ثبت کرد. در آستانه بیست و هفتمین سالروز کاوه کاظمی در گفتگویی با میراث خبر خاطرات آن روزها را مرور کرد.
کاظمی به یاد میآورد نخستین مواجههاش با انقلاب، بعد از 17 شهریور سال 57 بودهاست:« من تا مهرماه سال 57 در ایران نبودم . آن زمان در اروپا تحصیلات عکاسی میکردم و خبر نداشتم، در ایران انقلابی در حال وقوع است.قرار بود برای آغاز کار حرفهای به فرانسه یا آمریکا بروم. آن روزها تخصصم را در دوربین استودیو و لارژ فورمت به پایان برده بودم و بیشتر عکاسی تبلیغاتی میکردم. البته عکاسی خبری را دوست داشتم و در حین کار و تحصیل، عکسهای ژورنالیستی میگرفتم. پروژههایی که کار میکردم بیشتر ژورنالیستی بود. همان موقع که کالج میرفتم، مثلا از دیر راهبهها عکس میگرفتم. اما با خودم فکر میکردم، نتوانم این شاخه از عکاسی را در ایران دنبال کنم. آن روزهایی که درس میخواندیم به ظاهر ایران خبری نبود. هدفم عکاسی تبلیغاتی بود. اما زمانی که به ایران بازگشتم انقلاب شروع شده بود.»
وی از نخستین روزهایی که به ایران بازگشت، عکاسی را آغاز کرد:« اولین روز مهم عکاسی من روزی بود که مردم به خیابانها ریخته بودند و سینماها و مشروب فروشیها یکپارچه آتش بود. فردای 13 آبان 57. آن روز دانشگاه تهران شلوغ شده بود و فردی به نام صابر در تلویزیون گزارش میکرد، که تیری به طرفش شلیک شد. فردای آن روز دوربینهایم را برداشتم و به همراه یکی از دوستانم به طرف دانشگاه تهران رفتم.
زمانی که به چهارراه کالج رسیدند، آن جا شلوغ بود و مردم شعار می دادند: همانجا پیاده شدم و عکاسی را آغاز کردم. دوستم که از عکاسان تبلیغاتی بود از همانجا بازگشت و چند روز بعد از آن از ایران رفت. من از همان روز عکاسی را از خیابانهای تهران شروع کردم.
حوادثیکه در قاب دوربین کاظمی ثبت شد، هرکدام خاطرهای به یادماندنی بود:«یکبار در خیابان ویلا از پشت بام جایی عکس میگرفتم حکومت نظامی بود. سربازها در خیابان با باتوم بر سر یک نفر میزدند و من عکس می گرفتم. یک افسری هم آنجا بود که با بلندگو به آنها دستور میداد. یک دفعه من را دید دستور تیر داد. دیدم وضع خراب است، میخواستم فرار کنم. آن روزها ساواک همه جا حضور داشت دو نفر آمدند گفتند اینجا چهکار میکنی و میخواستند دستگیرم کنند که مردم کمک کردند تا من از آن مهلکه فرار کنم . در تظاهرات مختلف شرکت و عکاسی کردم.
عکس هایی از حضور مردم
وی به چند عکسش که در خیابان انقلاب گرفته اشاره میکند:« روز اول به طرف میدان انقلاب پیاده رفتم. سربازها جمع بودند و مردم با سربازها روبوسی میکردند و اگر اشتباه نکنم همان روز 14 آبان بود که تهران را آتش زدند از میدان انقلاب دوباره به به طرف میدان فردوسی برگشتم. مردم شیشه مغازههای مشروب فروشی و برخی مغازههای دیگر را میشکستند. گروهی از مردم به ادارات ریخته بودند و اسناد را بیرون میریختند. عکسی دارم از مشتی که در هوا گره خورده، ماشینی که میگذرد و کاغذهایی که در هوا پخش شدهاند.
کاظمی آذر سال 57 به خدمت سربازی اعزام شد :«آن موقع آمده بودم به سربازی بروم. خدمت اجباری بود و باید انجام میدادیم. البته من این امتیاز را داشتم که چون لیسانس وظیفه بودم کار دفتری انجام دهم. آذر همان سال اعزام شدم و چون کارم عکاسی بود در دانشگاه پلیس مشغول به کار شدم. بیشتر اوقات در پادگان بودم اما چهارشنبه پنجشنبه و جمعه به خانه میآمدم و از راهپیماییها عکس میگرفتم. مثلا 21 و 22 بهمن در پادگان بودم اما 22 بهمن بعداز ظهر از پادگان آزاد شدیم و برای عکاسی به میدان محسنی و بعد از آن ساواک سلطنت آباد رفتم.»
او آن روز در مقر ساواک سلطنت آباد نفربری دیده بود که از آن جا گذر و سرباز داخل آن دستهایش را به حالت تسلیم بالا برده بود.
اما ماندگارترین عکس کاوه کاظمی که در اتاق کارش هم نصب شده ، تصویری از زنی چادری است که اسلحهای را در دست دارد و دستش را به اعتراض بالا برده است:«اهمیت این عکس در این است که یک روز بعد از پیروزی انقلاب در دانشگاه تهران گرفته شد. 23 بهمن 57 دانشگاه دردست نیروهای انقلابی بود. این خانم خیلی قد بلند، اسلحهای در دست داشت. یک خبرنگار خارجی آنطرف تر عکس میگرفت. میخواستم از او عکس بگیرم که دستش را بالا برد و گفت نه! چرا عکس میگیری و من عکسم را گرفتم.
وی از همراهی مردم در روزهای انقلاب یاد میکند:«زمان انقلاب همه مردم کمک میکردند. البته ماموران شهربانی و ساواک ممکن بود اذیت کنند. حتی در خیلی جاها روی دوش مردم میرفتیم تا بهتر عکس بگیریم.
تهیه و ارسال عکس مشکل اصلی عکاسان
کاظمی عکسهایش را با دو دوربین مینولتا میگرفت. از خاطراتی که بیشتر عکاسهای آن دوره مانند او به یاد میآورند دردسرهای تهیه فیلمهایی بود که لحظات بر آنها ثبت میشد:« یکی از مسائل مهم آن روزها تهیه فیلم بود. یادم هست یک روز در میدان انقلاب فیلم زیادی همراهمان نبود، که یک راهپیمایی بزرگ آغاز شد. خیلی از عکاسهای ایرانی فیلم کم داشتند. آن روز در چهاراه کالج با یحیی دهقانپور آشنا شدم. هر جا رفتیم فیلم نبود. در میدان انقلاب بیشتر عکاسها همین مشکل را داشتند. عکاسان خارجی هر کدام 100 تا 150 حلقه فیلم داشتند. یکی از دوستان ما به نام فرشاد فرهی که مسئول بخش عکس موزه هنرهای معاصر نمایشگاههای زیادی از عکسهای انقلاب گذاشت، هم بود. بالاخره یک مغازهای را پیدا کردیم که یک تعداد فیلم داشت و ما همهاش را خریدیم. »
چاپ و ارسال عکسها هم خاطره دیگری است که برای عکاسان آن روزهای آتش و خون، به جای مانده است:«چاپ عکس آن موقع خیلی سخت بود. البته چاپ و ارسال عکس اینقدر عجلهای نبود. امروز لحظهای که عکس میگیرید باید آن را ارسال کنید. آنموقع کسانی که برای خبرگزاریها مثل رویتر و اسوشیتدپرس کار میکردند، روش خاصی داشتند. اول عکس را چاپ میکردند و بعد توضیحش را مینوشتند و دور درامی خاص میپیچیدند و مثل فکس آن را ارسال میکردند. هر عکس یک ربع طول میکشید، ارسال شود. اما برای کسانی که با آژانس و مجله کار میکردند، شرایط سختتری بود. باید مسافر و هواپیما پیدا میکردند و عکسها را به وسیله آنها میفرستادند. هر اتفاق غیر مترقبهای ممکن بود این معادله را به هم بزند. مثلا روزی که میخواستی عکس را برای پاریس بفرستی، پرواز نبود و از یک کشور دیگر باید میرفت، گاهی عکسها گم میشد و یا مسافر یادش میرفت. خیلی دردسر داشت. مجله زیر چاپ بود اما فیلم دست مسافر مانده بود. اگر میخواستی پست کنی هم دردسر دیگری داشت. وزارت ارشاد باید بسته بندی میکرد و تازه ممکن بود برخی از عکسها را نفرستند. ظهور اسلاید خراب میشد. عکسها را بسته بندی میکردیم توی فرودگاه راه نمیدادند. خیلی اذیت میشدیم. از وقتی ایمیل و دوربین دیجیتال آمده کار خیلی راحت شده اما ارزش عکس خیلی کمتر شده است.»
او درباره این که بیشتر عکسهایی که آن روزها گرفته میشد سیاه و سفید بود، توضیح میدهد:«تا سال 1984 ما بیشتر سیاه سفید می گرفتیم. مجلهها عکس سیاه و سفید چاپ می کردند. از این سال به بعد تدریجا عکاسان به سمت عکس رنگی رفتند. الان کمتر کسی عکس سیاه و سفید میگیرد. مگر کسی مانند سالگادو که همه میدانند سیاه و سفید کار میکند.»
به نظر این عکاس خبری ارزش عکسها آن زمان بیشتر بود:« تعداد عکاس ها کم بود و عکاسان با دقت بیشتری عکس میگرفتند. الان رقابت زیاد شده و سرعت ارسال عکس از ارزش آن بیشتر است. اگر زودتر از بقیه ارسال کنی، بردی.»
عکاسانی که همیشه بودند
کاوه کاظمی به حضور عکاسان دیگر در جریان انقلاب اشاره میکند و با انتقاد از برخی کسانی که در روایت حوادث آن روزها، دیگران را حذف میکنند، از عکاسان فعال آن روزها نام میبرد:« شما اسم شاهرخ حاتمی را شنیدهاید؟ امروز کمتر کسی از او نام میبرد. اما او آدم مهمی در عکاسی ایران و جهان بود و از خیلی عکاسانی که آن روز بودند و الان هستند، پیش بوده است. حاتمی در زمان کودتای 28 مرداد برای مجله لایف عکس میگرفته بعد از آن به آلمان میرود و بعدا برای پاری ماچ فرانسه عکاسی میکرد. او در زمان انقلاب به نوفل لوشاتو رفت و از امام خمینی عکس گرفت و بعد با همان هواپیمای ایرفرانس اختصاصی ایشان به ایران باز گشت. عکسی که امام پنجره بیرون نگاه میکنند، عکس شاهرخ حاتمی است. خیلی آدم عجیبی بود. با فرزند امام دوست بود و از همه عکاسها، در آن روزها بیشتر عکس گرفته است. در روز 21 و 22 بهمن عکس های او بارزتر از سایر عکاسان است. اما امروز کمتر کسی از او نام میبرد. الان هرکسی در دانشگاه درس میدهد، از تاریخ خودش میگوید. کسی از آنهایی که بودند، حرفی نمیزند. به نظر من هر که چیزی میگوید باید مستدل باشد. خیلی هایی که آن روزها عکاس نبودند، امروز ادعا میکنند که بودهاند. امامدرک هر عکاس داشتن عکس است، اگر بخواهیم ادعایی کنیم باید مستند باشد.»
کاظمی کتابی را که فرشاد فرهی از عکسهای دوره انقلاب گرد آوری کرده است را نشان میدهد و آن را سند تاریخی خوبی برای عکاسان دوره انقلاب و اوایل جنگ میداند.
او در مرور خاطراتش به یاد میآورد با بیشتر عکاسان فعال آن دوره در مقابل سفارت امریکا آشنا شده است.
عکاس عکس معروف «سرباز گریان » که به عنوان عکس کلاسیک جنگ ایران و عراق شناخته شده است، درباره عکاسی خود در دوره انقلاب میگوید:« من آن روزها تجربه کار حرفهای نداشتم. فقط دیده و درسش را خوانده بودم . به طور غریزی کار میکردم. انقلاب آغازی برای حضور من در این نوع عکاسی بود. بعد از انقلاب، در تابستان سال بعد به انگلستان بازگشتم و با یک آژانس عکس تماس گرفتم. بعد از آن در فرانسه ادامه دادم و تا کنون از طریق آژانسهای فرانسوی فعالیت میکنم. »
او معتقد است آن روزها پشت هر عکس یک تفکر بود:«من خودم آن موقع به عکاسی بیشتر متعهد بودم، جوان بودم و عکاسی را به خاطر عکاسی میکردم .من همیشه جستجوگر بودهام. آن روزها همه ما با حس و حال دیگری عکاسی میکردیم. یک حلقه 36 تایی میانداختیم و با وسواس عکس میگرفتیم.
گفت و گو با بهمن جلالى عکاس و مدرس دانشگاه
عکس هاى انقلاب در حال نابودى است
g>حدود 15 پله پایین تر از سطح زمین در ساختمانى در نزدیکى میدان هفت تیر و در محله اى ساکت که حتى پرنده اى هم در آن پر نمى زند، بهمن جلالى عکاس و مدرس عکاسى در دانشگاه با شلوارى لى و بلوزى آبى رنگ روى کاناپه که با روکشى قرمز رنگ پوشیده شده نشسته است و به سیگار جیتانز پک مى زند.
محل کار او که به نظر نمى رسد بیش از 50 متر فضا داشته باشد پوشیده شده با چند صندلى چوبى، کاناپه، صندوقچه هاى فلزى قدیمى، قفسه هایى با کتاب ها که بعضى از آنها طناب پیچ شده اند، آینه اى قدى بر سینه دیوار و تابلو هاى عکس که در تمام دیوارها رد آنها را به خوبى مى توان دید. تابلوهایى از عکس هاى دوره قاجار که در آنها خانم هایى بزک کرده نقش بسته اند و تابلوهایى که در آنها پهلوانانى در زورخانه به نمایش در آمده اند. البته در کنار آن تابلو ها عکس هایى از گوشه و کنار جهان هم دیده مى شود. عکس هایى هم به در قاب عکس است. یکى از اینها عکسى است که خود او روز 22 بهمن گرفته و آدم هایى را نشان مى دهد که روى یک تانک نشسته اند.
جلالى که متولد 1323 است عکس هاى دوره انقلاب را مهم ترین اسناد تصویرى و تاریخى کشور مى داند. او در حالى که سرخ شده و دستانش را جلوى سینه گرفته مى گوید: «بسیارى از آنها طى 27 سال گذشته از بین رفته اند. گاهى از خودم مى پرسم جواب این را چه کسى در آینده خواهد داد؟»
با او در مورد عکاسى خبرى در دوره انقلاب و وضعیت عکس هاى به جا مانده از این دوران گفت وگو کرده ایم.
•از حال و هواى عکاسى در آن دوره بگویید؟
اتفاقى جلوى چشممان مى افتاد که فقط در کتاب ها در مورد آن خوانده بودیم. چیزهایى مثل انقلاب اکتبر(انقلاب روسیه)یا انقلاب کوبا. انقلاب به قدرى عجیب و جذاب بود که مى خواستیم هر تکه آن را بخوریم. براى ما که در دوره خود هیچ اتفاقى را ندیده بودیم خیلى تازه بود. عکاسى از این اتفاقات هم لذت داشت. حتى از خطرى هم که وجود داشت لذت مى بردیم. دوست داشتیم جلوتر از همه باشیم و همیشه فکر مى کردیم که ممکن است همه افراد تیر بخورند ولى چون ما عکاسى مى کردیم تیر نمى خوریم. همه عکاس ها این جورى فکر مى کردند.
•اهمیت عکس هاى دوره انقلاب چیست؟
بعد از انقلاب مشروطه بزرگ ترین رویداد تاریخ معاصر کشور انقلاب است و ما نمى توانیم عکاس هاى آن را به این راحتى که داریم کنار مى گذاریم کنار بگذاریم. عکس هایى که از این دوره گرفته شده به اعتقاد من مهم ترین اسناد تصویرى و تاریخى است که در این کشور وجود دارد. این عکس ها مى تواند از دید اجتماعى، تاریخ نگارى و اطلاع رسانى به نسل هاى بعد مورد استفاده قرار گیرد. این عکس ها جایگزین حافظه ما که هر روز در حال تخریب است خواهند بود. در تمام دنیا عکس هایى که از دوره انقلاب ها گرفته شده اهمیت زیادى دارد. دیگران خیلى بیشتر از ما در حفظ این عکس ها کار کرده اند و اصلاً اجازه نمى دهند این انقلاب ها از حافظه آدم ها زدوده شود.
•عکاسى انقلاب تعریفى خاص دارد؟
در عکاسى شاخه اى به عنوان عکاسى انقلاب وجود ندارد که بخواهیم تعریفى مجزا از آن بدهیم. اما خود انقلاب در تمام کشورها به دلیل تغییراتى که در اجتماع به وجود مى آورد و بافت سیاسى و فکرى را تغییر مى دهد یک موضوع جذاب و گسترده براى عکاس ها است. پدیده هاى اجتماعى این دوران که همراه با انقلاب ها شروع و بروز پیدا مى کند موضوع عکس مى شود.
•عکس هاى خبرى که از انقلاب گرفته شده، از نظر عکاسى خبرى شاخص هستند؟
اصلاً عکس بد از انقلاب وجود ندارد. به قول سوزان سونتاگ متفکر معروف دائم مى پرسیم عکس خوب چیست؟ یک بار بپرسیم عکس بد چیست؟ او عنوان مى کند که عکس بد وجود ندارد چون یک واقعیت را از دل زمان گرفته و حبس کرده و نگه داشته است.
هر عکسى استناد مى کند به یک واقعه رویداد و چیزى که از آن عکاسى شده است. این در واقع، جوهر اصلى عکس و این رسانه است و قابل مقایسه با گرافیک، نقاشى و طراحى نیست. شما از هیچ نمى توانید عکس بگیرید. شما از دیروز و فردا نمى توانید عکس بگیرید. عکاسى به پدیده واقعى چسبیده است. هر عکس معمولى هم که از انقلاب گرفته شده مهم و قابل ارزش است. حتى ممکن است آن عکس از نظر بصرى و کیفیت مطلوب نباشد اما چه بسا تنها سند و عکس از یک رویداد و اتفاق باشد.
•مهم ترین عکس هاى این دوره کدام است؟
بعضى از عکس هاى انقلاب است که زمان نمى تواند به آنها گزندى برساند و استوار ایستاده اند. وقتى این عکس ها را مى بینید متوجه نکاتى در آنها مى شوید که شاخص تر از بقیه است. البته این به این معنا نیست که به عکس هاى قبل بى توجه باشیم. این عکس ها ساخته رویدادهاى قبل از خود است که این در عکس ها نهفته است. سه تا عکس به شما مى گویم. اولى عکسى است که از کشتار 17 شهریور که فکر مى کنم آقاى ملکى گرفته. دوم عکسى است که آقاى پرتویى از سلام همافرها جلوى امام گرفته. این عکس انقلاب را روشن کرد. وقتى ارتشى که مى خواهد جلوى انقلاب بایستد با لباس رسمى جلوى امام سلام مى کند یعنى فاتحه همه چیز خوانده شده. عکس سوم هم عکس پایین آمدن امام از پلکان هواپیما است که خیلى از عکاسان خارجى و داخلى آن را گرفتند. عکسى که طى چند سال گذشته تغییرات زیادى کرده است.
•چه تغییرى در این عکس به وجود آمده؟
از ورود امام یک عکس معروفى هست که مى بینید خلبان دست امام را گرفته و از پلکان پایین مى آورد. پشت سر امام هم یک عده ایستاده اند. این عکس یکى از مهمترین عکس هاى دوره انقلاب است. عکسى که از چند سال پیش هر سال آرام آرام افرادى از پشت و کادر آن حذف مى شوند. آدم ها کم مى شود و عکس کم کم بسته مى شود.
حذف این افراد از عکس چه معنى دارد؟ جز این که تحریف تاریخ است. یکى از مهم ترین عکس هاى دوره انقلاب را با این روش از بین مى بریم. از این عکس میلیون ها در جهان چاپ شده و همیشه در آرشیو ها و کتاب ها هست و تغییر آن کمکى نمى کند.
•در عکاسى خبرى دوره انقلاب بیشتر عکاسان خارجى نقش داشتند یا عکاسان داخلى؟
انقلاب پدیده عجیبى بود. کافى بود از خانه بیرون مى آمدى. سوژه همه جا بود. کافى بود نترسى، دنبالش بروى، اطلاعات بگیرى و بدانى کجا باید بروى؟
در انقلاب سه گروه عکاسى کردند. یک گروه عکاسانى بودند که در مطبوعات و خبرگزارى پارس شاغل بودند مثل آقاى ملکى، رزمجو، دانیالى و پرتویى که به دلیل شغل و حرفه وارد ماجرا شده بودند. گروه دوم آدم هاى آماتورى بودند که با دوربین هاى کوچک شروع به عکاسى کردند. عکاسى از راهپیمایى ها و برخوردهاى خیابانى. این افراد به شکل غریزى ارزش عکس را مى فهمیدند و در این دوره هزاران عکس گرفتند. عکس هایى که بسیارى از آنها فوق العاده بود و عکاس حرفه اى اصلاً آنها را نگرفته بود. مثل عکسى که در پادگان نیروى هوایى از همافرهاى نیروى هوایى که اسلحه برداشتند و بیرون آمدند گرفته شده است. گروه سوم هم عکاسانى بودند که از طریق کانال هاى تلویزیونى و یا آژانس هاى عکس به ایران آمدند. یکى از معروف ترین آنها «عباس عطار» است که متولد فرانسه است و براى آژانس مگنم (یکى از مهم ترین آژانس هاى عکس جهان) عکس مى گرفت. یکى دیگر «ژیل پرس» فرانسوى بود که یکى از معروف ترین عکاسان خبرى دنیا است. آقاى حاتمى هم که از آمریکا و با هواپیماى امام آمد ایران یکى دیگر از این عکاس ها بود. به نظر من عکاسى انقلاب را باید همزمان با این سه گروه دید.
•انقلاب در رشد عکاسى خبرى ایران چه نقشى داشت؟
عکاسى ایران با انقلاب رشد کرد. این واقعه اجتماعى یک پله پرتاب بود براى عکس خبرى ایران. در 20 سال قبل از انقلاب عکاسى ایران هیچ رشدى نکرده بود. انقلاب موضوع جهانى بود و این امکان را به وجود آورد که عکس هاى عکاسان ایرانى از طریق عکاسان خارجى که آمده بودند و یا آژانس هاى عکس از ایران خارج شود و به چاپ برسد. ایران در آن زمان خط خبر جهان بود و حالا هم به این شکل است. ایران 27 سال است که تیتر یک دنیا است. خیلى از عکس هایى هم که از ایران بیرون مى روند نیروى خود را از این تیتر اول بودن مى گیرند.
• سانسور عکس هم در این دوره بود؟
تا قبل از بختیار بود ولى بعد شیرازه از دست دولت خارج شد. به خصوص از زمان ورود امام و ده روز اوج گیرى انقلاب. مثلاً وقتى عکس سلام همافرها که ضربه نهایى را به ارتش زد در کیهان چاپ شد گفتند عکس ساختگى است. در صورتى که اگر سانسورى وجود داشت جلوى چاپ آن گرفته مى شد. در این عکس فرمانده ارتش امام است.
•عکاسان تحت تاثیر شرایط انقلاب قرار گرفته بودند؟
براى بعضى ها حل کردنش سخت بود. در اصطلاح مى گوییم واقعه عکاس را مى خورد. یعنى اتفاق به قدرى بزرگ است که به عکاس اجازه نمى دهد به درستى بررسى انجام دهد و عکس بگیرد. فقط عکس مى گیرد و این باعث مى شود که عکس ها معمولى شود. عکاس باید قادر باشد موضوع را مهار کند و عکسى بگیرد که اطلاعات، زمان و مکان داشته باشد. البته در آن زمان عکاسانى مثل کاوه گلستان هم بودند که کنترل موضوع را داشتند و کارکرده بودند. اما خوب باید به خاطر داشته باشیم که عکاسان ایرانى بیشتر روى موج حرکت مى کنند.
•شما خودتان در دوره انقلاب براى جایى عکس مى گرفتید؟
در انتشارات تلویزیون بودم و در مجله تماشا کار مى کردم که بعد از انقلاب اسمش به سروش تغییر کرد. این نشریه، خبرى نبود و کسى هم از من نمى خواست و ماموریت نمى داد که از اتفاقات انقلاب عکس بگیرم. اما مثل هر آدم دیگرى که عکاسى را دوست داشتم و ارزش عکس را مى دانستم از اتفاقات عکس مى گرفتم. کارم این بود که هر روز صبح از ساعت 7 صبح از خانه بیرون مى آمدم و تا زمانى که مى توانستم راه بروم از این خیابان به آن خیابان مى رفتم و عکاسى مى کردم. گاهى وقت ها با چیزهاى عجیبى روبه رو مى شدم و گاهى هم مى دیدم که واقعه یک جاى دیگر اتفاق افتاده است و من بى خبر هستم. در این دوره فقط براى خودم چهار پنج هزار عکس گرفتم. عکس هایى که بیشتر عکس مستند محسوب مى شوند.
•بهترین عکسى که شما از انقلاب گرفته اید کدام است؟
همه عکس هایى را که از انقلاب گرفته ام دوست دارم. اما یک عکس از روز 22 بهمن دارم که تمام معیار هاى پیروز شدن یک انقلاب را نشان مى دهد. عکسى است که در خیابان سلطنت آباد(سعد آباد) وقتى داشتم مى رفتم اداره امنیت از یک تانک چیفتان گرفتم که یک مشت آدم با انواع و اقسام اسلحه، تفنگ و هفت تیر سوار آن بودند. وقتى این عکس را گرفتم با خودم گفتم همه چیز تمام شد.
•کتاب هایى هم از عکس هاى انقلاب چاپ شده است؟
فکر مى کنم از عکس هاى دوره انقلاب بیش از 50 کتاب مى شود چاپ کرد. اما کل کتاب هاى چاپ شده پنج، شش تا است. اولین کتاب عکسى که بعد از انقلاب چاپ شد کتابى به اسم «روزهاى خون روزهاى آتش» بود که من از گزارش 64 روز انقلاب چاپ کردم. این کتاب دو بار چاپ شد و بعد اجازه چاپ مجدد به آن ندادند. کتاب دیگرى هم به اسم شورش کاوه گلستان به همراه صیاد چاپ کرد. بعد هم کتاب هایى را عکاسان فرنگى که آمده بودند ایران مثل عباس عطار، ژیل پرس و حاتمى چاپ کردند.
این بسیار کم است. شما بیایید این را با سالگرد واقعه 11 سپتامبر در آمریکا مقایسه کنید. در اولین سالگرد این واقعه 110 جلد کتاب عکس چاپ شد و این کار هر سال هم تکرار مى شود براى این که از حافظه مردم پاک نشود. اما ما همان پنج کتاب را هم نمى توانیم بخریم. این براى ما فاجعه است.
•عکس هاى دوره انقلاب در چه وضعیتى هستند؟ براى حفاظت و نگهدارى از آنها چه اقداماتى انجام شده است؟
براى دنیا یک عکس از انقلاب ارزش طلا دارد اما براى ما ارزش کاغذ کاهى هم ندارد. جامعه ایران با تصویر بیگانه است و ارزش آن را نمى داند. هیچ کوشش جدى و حرفه اى براى نگهدارى درست از این عکس ها نکرده ایم. و این عکس ها همه پراکنده هستند و خیلى از آنها از بین رفته است.
این همه فرهنگسرا و مرکز اسناد در کشور داریم چرا یکى از آنها نمى تواند به مرکز اسناد تصویرى تبدیل شود؟ در دنیا این کار انجام شده. آنها از انقلاب ها، رویدادهاى سیاسى و درگیرى هاى کشورشان چندین موزه دائمى دارند. مشکل اصلى پول نیست. یا واقعاً نمى خواهیم اینها را جمع آورى کنیم و نشان بدهیم و عمدى در کار است و یا اینکه نمى خواهیم بهایى به این اسناد بدهیم.
شهر تهران 10 تا موزه دائم عکس مى خواهد. دیگر دوره خاطره قصه پدربزرگ و این انشا هاى کودکانه که در تلویزیون و رادیو پخش مى شود گذشته است. باید سند نشان بدهیم تا ببینند و تا زمانى که این کار را انجام ندهیم نمى توانیم از نسل جدید انتظار داشته باشیم که انقلاب را بشناسند. از انقلاب چند میلیون تصویر وجود دارد که هر سال تعدادى از آنها را پخش مى کنیم. خیلى از این عکس ها در این ?? سال خراب شده و از بین رفته است مخصوصاً عکس هایى که آماتورها گرفته اند و عکس هایى که در شهرستان ها نگهدارى مى شود. باید این عکس ها به صورت استاندارد نگهدارى شود. حتى آنهایى هم که آرشیو است در این سال ها کیفیت خود را از دست داده اند و باید از نگاتیو هاى این عکس ها نگهدارى شود و آنها را برگرداند و اسکن کرد. براى حفظ این عکس ها خیلى کار باید بکنیم اما ما نشسته ایم تا این عکس ها و فیلم ها فاسد شود. جواب این را چه کسى در آینده مى خواهد بدهد؟